Saturday, November 10, 2012

نادره افشـاری

یادنامه/ نادره افشاری درگذشت


مرا در چهچه‌ی پرندگان، در چک چک باران بر روی پنجره‌ها، در نوازش نسیم و در مزه‌ی شراب خواهید یافت؛ طبیعت، اینگونه زنده است!

بیماری امانم را بریده است. از درد کشیدن خسته شده‌ام که گاه اگر به کسی تندی کرده‌ام، دلیلی نداشته است جز همین «درد»! چند شب است که در هنگام خواب وصیتنامه یا «یادنامه»ای در سرم می‌چرخد که بنویسم هرچه را که دوست دارم؛ پیش از آن که «اجل معلق» سر برسد که حتما می‌رسد و «هیچکس» را از آن گریزی نیست؛ من نیز از اهالی همین ولایت «هیچکس» هستم. در آغاز بگویم که من [نادره افشاری] به هیچ خدا و الله و محمد و علی... و در اساس به هیچ دین و مذهبی باور ندارم و همه‌ی دینها را دسیسه‌ی شیادان، راهزنان و شارلاتانها برای به بردگی کشاندن مردم و سواری گرفتن از ایشان می‌دانم. بنابراین اگر روزی نبودم، دوست ندارم کسی لباس سیاه بپوشد، ریش بگذارد، حلوا و خرما خیر کند، فاتحه بگیرد و یا حتی شیون و زاری کند. شمعی و شرابی و شاخه گلی مرا بس است!

زندگی کرده‌ام آنگونه که دوست داشته‌ام و خودم را در فرزندانم و کتابها و نوشته‌هایم منتشر کرده‌ام؛ پس، از همچو منی سخن از «مرگ» گفتن «یاوه»ای بیش نیست. من در تک تک واژه‌هایم زنده‌ام و زنده می‌مانم؛ چرا که برای آزادی از بند بردگی‌ها و آگاهی و شناخت، دست به قلم برده‌ام.

به عنوان یک زن خاورمیانه‌ای که خود را از بند «مفعول» بودن رها کرد و به عاملی کننده و خواهنده و «فاعل» تبدیل شد [با تلاشی جانکاه] به خودم افتخار می‌کنم؛ امیدوارم زنان و آزادیخواهان کشورم نیز چنین کنند! هیچکس مرا ساپورت نکرد؛ پدرخوانده نداشته‌ام؛ مزدور و قلم به مزد هیچ درگاه و درباری نبوده‌ام؛ هرچه کرده‌ام، خود [بر اساس باور و شناختم] کرده‌ام؛ با سوزن کوه کنده‌ام و با پشتکار کارهایم را به ثبت رسانده‌ام![+]

نادره افشاری، در تاریخ ۹ نوامبر ۲۰۱۲ برابر با ۱۹ آبان ۱۳۹۱ از میان ما برای همیشه رخت بر بست. یاد و نام و راهش جاودانــه مانـدگار



Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home